نامت،ذكرشيرين قلب من است
گفتن از تو چه سخت است.تويي که عرشيان وفرشيان از آبشخور وجودت، آب مي نوشند؛وتويي که اقيانوس کلامت تا بي کرانه ي قرنها امتداد دارد.ومن چگونه از تو سخن گويم که بسان ماهي تنها براي رفع عطش ودوام حيات خويش...
View Articleنذر قدومش
باران مهرباني بباربرمن وبشوي غبار گناه مرااي آشناي غريب مانيز غبار غمبار غربت تو را از چهره ي شهر مي زداييمودست نيازمان را نردباني سوي آسمان نموده وآمدنت را دعا مي کنيم باشد که امسال جشن ميلادت را در...
View Articleنسيم عرفه
از ميان کوچه پس کوچه هاي هزار توي زمان مي گذرمدر انديشه ثانيه هاي از دست رفته عمر خويش وغفلت ها وکاستي هاي گذشته خويشوافسوس عمري پي اغيار گشتن واز يار ماندنپشيماني از کرده خويشاما باز اين بار هم تويي...
View Articleبرمشامم مي رسد هر لحظه بوي کربلا...
هر سال وقتي مياد حال وهواي عجيبي رو باخودش مياره رنگ وبوي خاصي رو تو فضا مي پراکنهامسال قبل آمدنش آسمان زمين رو آب وجارو کرد وبرايش اشک ريختودوباره از راه رسيدوبا آمدنش برافراشته شد پرچم هاي عزا وبيرق...
View Articleيلداي هجر
ما که عمريست تاب ماندن در شب را نداريم از ديرباز رسم ديار خود کرده ايم که بلندترين شب سال را گردهم جمع شويم وسپران شب ورسيدن صبح را انتظارکشيم وبه رسم زرتشت ميوه اي سرخ را قرباني خورشيد کنيم تا از پس...
View Article